تبلیغات X
سفارش بک لینک
آموزش ارز دیجیتال
ابزار تادیومی
خرید بک لینک قوی
صرافی ارز دیجیتال
خرید تتر
خدمات سئو سایت
چاپ ساک دستی پارچه ای
چاپخانه قزوین
طراحی سایت در قزوین
چاپ ماهان
چاشنی باکس
کرگیری
کرگیر
هلدینگ احمدخانی قم
https://avalpack.com
طراحی سایت و سئو سایت پزشکی و کلینیک
همکاری در فروش
لوله‌ پلی‌ اتیلن
خرید فارماتون کودکان
نوروفیدبک در مشهد
techtip




داستانهای ائمه معصومین و پیامبران - به سوی شهر قربت (امام رضا)
نوشته شده توسط : hekayat


راوى: سجستانى

روز عجیبى بود. فرستاده مأمون ـ خلیفه عباسى ـ آمده بود تا امام را از مدینه به سوى خراسان روانه کند. چهره و حرکات امام، همه و همه، نشانه‏هاى جدایى بودند. وقتى خواست با تربت پیامبر(ص) وداع کند، چند بار تا کنار حرم رسول خدا رفت و برگشت. انگار طاقت جدایى را نداشت.

طاقت نیاوردم. جلو رفتم و سلام کردم. به خاطر مسافرت و این که قرار بود امام به جاى مأمون در آینده خلیفه شود، به ایشان تبریک گفتم، اما با دیدن اشک امام، دلم گرفت. سکوت تلخى روى لب‏هایم نشست. امام فرمودند:

«خوب مرا نگاه کن!… حرکتم به سوى شهر غربت است و مرگم هم در همان جاست… سجستانى! … بدن من در کنار قبر هارون ـ پدر مأمون ـ دفن خواهد شد».



:: موضوعات مرتبط: امام رضا(علیه السلام)
:: برچسب‌ها: ,,,,,
تاریخ انتشار : 3 اردیبهشت 1391 |